--------------------
حضرت امام زمان (عج) ۴۴۸۴
متن نوحه —-> حضرت امام زمان (عج) ۴۴۸۴
حضرت امام زمان (عج)
مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی
که بتان فرو گذارند، اساس خود نمایی
شده انتظارم از حد، چه شود ز در درآیی؟
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
چه کسم؟ چه کاره ام من که رسم به عاشقانت
شرف است اینکه بوسم قدم ملازمانت
به امید استخوانی که هما برد ز خوانت
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدایی
چو ز دستبرد دشمن، رخ خود عیان نماید
ز عذار لاله گونش، چمن ارغوان نماید
رخ خود پی نظاره چو به گلستان نماید
مژه های چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان، چرد آهوی ختایی
چو جمال حسن مطلق که ز جلوه بی نیاز است
دل مبتلای محمود به غمزه ایاز است
چو مدار شوخ چشمان، همه عشوه است و ناز است
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه که شاید تو به چشم من در آیی
به حدیث لعل گاهی زندم ره دل و دین
کشدم نیاز گاهی، به کمند زلف پرچین
زندم به تیر مژگان ، کشدم به خنجر کین
به کدام مذهب و دین به کدام ملت است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟
چو بنای کار عشاق به سوز و ساز دیدم
ره حسن و عشق یکسر، به نیاز و ناز دیدم
ز جهانیان گروهی همه در مجاز دیدم
به قمارخانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریائی
ز حدوث پا کشیدم، به قدم رهم ندادند
ز وجود دم زدم من، به عدم رهم ندادند
به کنشت سجده بردم، به صنم رهم ندادند
به طواف خانه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون…
👉 https://sarmashg.ir/mag/?p=21288 🌐
————————
#⃣ #متن_نوحه
🔘 🔗 دیدن متن کامل